نوشتن از هفته شهدا خیلی سخته، طولش یک هفته است اما به اندازه ی یک سال فکر آدم رو مشغول می کنه. صحبت ها، اتفاقات، سختی ها، شیرینیها و اشک ها ... همه شون خاطرات هفته شهدا رو تشکیل میدن. یادش به خیر چهارشنبه ی هفته شهدای امسال یکی از سخت ترین و قشنگ ترین روزهای مراسم بود.
سخنران چهارشنبه آقای داوودآبادی بود. همه اش نگران بودم مشکلی تو اجرای مراسم پیش نیاد.
قرار بود برم روایت فتح و از اونجا برم دنبال آقای داوودآبادی. روایت فتح رفتیم اما کارمون اینقدر طول کشید که مجبور شدم تنها برم دنبال سخنران و دوستم بمونه بقیه کارها رو ردیف کنه.
من سریع رفتم ساختمون فکه و از اونجا هم رفتیم مدرسه. تو مدرسه که رسیدیم. برای اینکه سخنران با فضای مراسم آشنا بشه رفتیم نمایشگاه. وسط های نمایشگاه بودیم که آقای داوودآبادی شروع به صحبت کرد و شروع کرد به تعریف از نمایشگاه. یکی از نکاتی که اشاره کرد این بود که بنیاد شهید و این جور جاها اگر از استعداد بچه های مدرسه استفاده کنن ...
این مطلب رو آقای کاظمی (نویسنده ی کتاب بمو) هم گفتن که تو حوزه هنری کلی از این نمایشگاه ها و شب شعر و خاطره برگزار می شه، اما هیچ کدوم زنده بودن هفته شهدا و نمایشگاه و مراسم های مفید رو نداره. ایشون هم معتقد بودن این سازمان ها باید بیشتر از جوون هایی مثل بچه های مفید استفاده کنن تا بتونن کلیشه ها رو بشکنن.
همین صحبت ها بود که منو به فکر فرو برد که مگه کار بچه های مفید تو هفته شهدا چه خصوصیاتی داره که این شادابی رو به مراسم ها و نمایشگاه میده؟ شما نظری ندارید؟