بر دیوار دیری مکتوب بود:
اَترجُوا أمّة قَتَلوا حُسَیْناً شفَاعَة جَدِّه یَومَ الْحِسَابِ
آیا امتی که حسین را کشتند شفاعت جدش در روز حساب را امید می برند؟
از راهب پیر پرسیدند، او گفت: پانصد سال قبل از بعثت پیامبرتان این شعر در آنجا نوشتهشدهبود.
یادم میآید . . .
اولین باری که با بچه های محل جمع شدیم کاری غیر از فوتبال بازی کردن و دوچرخه سواری انجام دهیم، محرم بود.
اولین باری که همه با هم پول جمع کردیم تا غیر از آدامس فوتبالی و توپ پلاستیکی چیز دیگری بخریم، محرم بود.
اولین باری که مثل مردها برای کاری برنامه ریزی کردیم و کودکانه به کار نگاه نکردیم، محرم بود.
اولین باری که مردم بقال گرانفروش محلهمان را از خود دانستند و حالش را پرسیدند، محرم بود.
اولین باری که خانواده اجازه دادند جایی دورتر از کوچه ی خودمان برویم، محرم بود.
اولین باری که بزرگترها کاری را با رغبت به ما سپردند تا انجام دهیم، محرم بود.
اولین باری که دیدم فقیر و غنی سفرههشان یکی میشود، محرم بود.
اولین باری که تعطیلات برایم خسته کننده نمیشد و کاری برای انجام دادن داشتم، محرم بود.
اولین باری که در خیابان حق تقدم با عابرین پیاده بود، محرم بود.
اولین باری که فقرا برای قوت روزانه التماس کسی را نمی کردند، محرم بود.
و من این ها را می دیدم و بزرگ تر می شدم. و تازه میفهمیدم چرا بالای در مدرسهمان می نویسند:« ما هرچه داریم از این محرم و صفر داریم. » میفهمیدم که بچهها هم می توانند کاری را اداره کنند اگر در محرم تجربه کسب کرده باشند. اغنیا می توانند انسان بمانند اگر راز محرم را فهمیده باشند. میفهمیدم جامعه میتواند خود را بازسازی کند اگر با محرم یکرنگ شود.
حالا که از کودکی دور شدهام میبینم همه چیز دنیا عوض شده. آدم ها جور دیگر شدهاند. جور دیگر راه می روند. جور دیگر کتاب میخوانند. جور دیگر حرف میزنند. حتی جور دیگر عزاداری میکنند. اما هنوز هم محرم، محرم است. انگار محرم که میشود آدمها از خواب بیدار میشوند و میفهمند زندگی چیست. میفهمند همه انسانند و هدفشان یکی است. فقیر و غنی ندارد. اما عاشورا که تمام میشود، همه مثل علمهای بر زمین افتادهی ظهر عاشورا، به خواب میروند تا محرم دیگر.
کاش لازم نبود محرم شود تا چنین متنهایی نوشته شود. کاش میفهمیدیم که لازم نیست محرم باشد تا ما عاشورایی شویم. کاش همیشه عاشورایی بودیم و همیشه کربلایی. کاش همیشه محرم بود.
رهروان زین باده مستیها کنند
خودپرستان حق پرستیها کنند